این فیلم محصول سال ۱۳۸۲ و به تهیه کنندگی منوچهر محمدی است و علیرغم محدودیت نمایش آن در آن سال بواسطه ی موضوع فیلم، یکی از پرفروش ترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقهداری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل میدهند که رئیس آن (آقای مجاور) مردی بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. او عقیده دارد باید آنقدر نسبت به مجرمان – با روشهایی خاص – سخت گیری کند که حتی فکر اعمال خلاف به مغزشان نرسد؛ و معتقد است زندانیان را به زور هم که شده باید وادار به درستکاری کرد تا به بهشت بروند. رضا در حادثهای مجروح میشود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را میرباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از زندان میشود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی میرود تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با همان روحانیای که لباس وی را ربوده اشتباه گرفته میشود و امامت جماعت محلی را برعهدهاش میگذارند. او با شیوههای خودش مردم را موعظه و راهنمایی میکند و چندین بار اعمال خلافکارانه اش به سوءتعبیر نیکوکاری قلمداد میشود. به هر حال در روستا مریدهای زیادی پیدا میکند و خود او نیز کمکم تحت تأثیر لباس و موقعیت جدید قرار گرفته و شخصیتش عوض میشود و به اعمال مثبتی روی میآورد تا اینکه آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال او میگردد، به سراغش میآید؛ اما او هم دیگر مایل نیست رضا را با دستبند دستگیر کند.
اﻳﻦ ﻓﻴﻠﻢﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮعی اجتماعی به همراه ﻃﻨﺰ، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﻮﺩ ﻟﺤﻆﺎﺗﻲ ﺧﻨﺪﻩ ﺭا ﺑﺮﻟﺐ ﻫﻤﮕﻲ ﺁﻭﺭﺩ و تا حدی ﺧﺴﺘﮕﻲ اﻳﺎﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺭا اﺯ ﺟﺎﻥ ﻋﺰﻳﺰاﻥ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮ ﺭﺑﻮﺩ.
ﻫﻔﺘﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻋﺼﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ اﻧﺴﺘﻴﺘﻮ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﻱ ﻓﻴﻠﻢ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﻧﺸﺴﺖ . و منتظر حضور همراهان عزیز هستیم.